English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1368 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to request issuance U تقاضای صدور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
export licence U جواز صدور مجوز صدور
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
exported U صدور
exportation U صدور
emissions U صدور
issuance credit U صدور
emanation U صدور
issuing U صدور
issuance U صدور
emission U صدور
exporting U صدور
export U صدور
export [to] U صدور [به]
exportable U قابل صدور
emission U صدور خروج
emissions U صدور خروج
thermionic emission U صدور گرمیونایی
emissions U صدور الکترون
issue a guarantee U صدور ضمانتنامه
issue note U برگه صدور
specific emission U ضریب صدور
electron emission U صدور الکترون
field emission U صدور میدانی
issues U صدور مطلب
export licence U پروانه صدور
export bounty U جایزه صدور
issued U صدور مطلب
issue U صدور مطلب
releases U اجازه صدور
billing U صدور صورتحساب
emissive power U قدرت صدور
emission characteristic U مشخصه صدور
secondary emission U صدور ثانوی
data export U صدور داده
prescription U صدور فرمان
prescriptions U صدور فرمان
emission U صدور الکترون
date in issuing U تاریخ صدور
release U اجازه صدور
date of issuance U تاریخ صدور
primary emission U صدور اولیه
released U اجازه صدور
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
issued U انتشار دادن صدور
issues U انتشار دادن صدور
bond issue U صدور اوراق قرضه
prohibition U صدور حکم منع
photo electric emission U صدور نور- برقی
issue U انتشار دادن صدور
photo emission effect U صدور نور- برقی
secondary emission ratio U شدت صدور ثانوی
perfecting bail U صدور قرارقبولی کفالت
secondary emission characteristic U مشخصه صدور ثانوی
at the instance of U به تقاضای
total demand U تقاضای کل
aggregate demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
issuable U قابل صدور انتشار دادنی
issue [of something] [ID card or check] U صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
final demand U تقاضای نهائی
re claim U تقاضای مجدد
at my request U مطابق با تقاضای من
request substitution U تقاضای تعویض
request to send U تقاضای ارسال
inelastic demand U تقاضای بی کشش
market demand U تقاضای بازار
national demand U تقاضای ملی
joint demand U تقاضای مشترک
maximum demand U تقاضای بیشینه
application for loan U تقاضای وام
complementary demand U تقاضای تکمیلی
effective demand U تقاضای موثر
demand for payment U تقاضای پرداخت
giving U تقاضای رای
give U تقاضای رای
gives U تقاضای رای
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
complementary demand U تقاضای مکمل
applications U تقاضای کار
composite demand U تقاضای مرکب
elastic demand U تقاضای با کشش
at the instance of U بر حسب تقاضای
excess demand U تقاضای بیش از حد
application U تقاضای کار
factor demand U تقاضای عوامل
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
demand U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
rpo U تقاضای مظنه قیمت
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
demands U تقاضای خرید کالا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
soft market U بازار با تقاضای خوب
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
elastic demand U تقاضای کشش دار
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
tax U تحمیل تقاضای سنگین
derived demand U تقاضای مشتق شده
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
rts U Send To Request تقاضای ارسال
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
prohibitive tax U مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com